معنی مسری و همه گیر

حل جدول

مسری و همه گیر

اپیدمی


همه گیر

اپیدمی


مسری

اپیدمی، واگیردار، سرایت کننده

لغت نامه دهخدا

مسری

مسری. [م ُ](ع ص) سرایت کننده.(ناظم الاطباء). که سرایت کند. که تعدی کند. واگیردار. بودار.مُعدی.(مسری ظاهراً غلط است و ساری و ساریه صحیح است).(یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به اسراء شود.
- مسری بودن، واگیر داشتن. بو داشتن. معدی بودن. و رجوع به مسری شود.

مسری. [م َ را](ع مص) به شب رفتن.(از منتهی الارب)(از اقرب الموارد). سرایه. سریان. و رجوع به سرایه و سریان شود. ||(اِ) راه. ج، مَساری.(یادداشت مرحوم دهخدا).

فرهنگ فارسی هوشیار

همه گیر

(صفت) مرضی که اکثر افراد یک منطقه (یک شهر یا یک مملت و یا قسمتی از یک مملکت ویا قریه) را دریک زمان مبتلا کند همه گیری غالبا در اثر اشاعه امراض خطرناک مانند وبا حصبه تیفوس و طاعون اتفاق می افتد و مرگ و میر بسیار را موجب میشود.


مسری

سرایت کننده

فارسی به عربی

همه گیر

وباء


مسری

صریح، قابل للاتصال، معدی، وباء

فرهنگ عمید

همه گیر

مرضی که در یک زمان بسیاری از مردم یک شهر را مبتلا سازد،


مسری

سرایت‌کننده،
(پزشکی) مرضی که از یکی به دیگری سرایت کند،

فرهنگ معین

مسری

(مُ) [ع.] (اِفا.) سرایت کننده.

فرهنگ فارسی آزاد

مسری

مَسری، محل سُری یعنی محل سیر در شب یا زمان سیر در شب،

مُسِری، سیر کننده در شب، در عرف عامّه فارسی به معنای سارِی یعنی سرایت کننده مصطلح است،

مترادف و متضاد زبان فارسی

مسری

اپیدمی، سرایت‌کننده، واگیر، واگیردار، مسریه،
(متضاد) نامسری

معادل ابجد

مسری و همه گیر

596

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری